با رفتار سرد معلمان قدیمی مون چکار کنیم؟

تو این ۱۶ سالی که دارم تدریس میکنم بعضا شده تو مدارسی بیفتم که معلمای قدیمیم نیز همچنان اونجا مشغولن(به عنوان مدیر، معاون و حتی دبیر). چون این اتفاق برای خودم خیلی هیجان انگيزه انتظار دارم برای اوناهم افتخارآمیز باشه. ولی متأسفانه بعضی هاشون رفتار بسیار سرد و معمولی باهام داشتند. واقعا برام چالش بود که با معلمان قدیمیِ حسود چکار کنم؟ چیزی که ازش مطمئن بودم این بود که تا همیشه باید حرمتشونو حفظ کنم چون معلمم بوده اند. ولی هرچی بیشتر احترام میذاشتم اوناهم بيشتر مدرسه رو برام غیر قابل تحمل می کردند. شما جای من بودین با این معلمان‌ چطور برخورد میکردین؟

2 پسندیده

سلام من کمتر از اونیم که به شما راهکار پیشنهاد بدم فقط یه تجربه از خودم رو خدمتتون عرض میکنم بنده چندسالی برای ادامه تحصیل منتقل شدم سنندج ،یه مدیر خیلی توانمند و صبور رو داده بودند به یکی از پر تنش ترین شهرکهای اطراف سنتدج دبیرستان بزرگی هم بود با دومعاون و خیلی از عزیزان اجرایی !یه زنگ که من وسط تدیس خالی داشتم نشسته بودم تو دفتر ومعاون محترم به مدیر داشت میگفت که فلانی اون روز ده دقیقه دیر اومده ونیم ساعت زود رفته و تو کلاسهاش بی انگیزه است و خلاصه ما درخواست بدیم ایشون رو منتقل بکنن مدیر هم گوش میداد وچیزی نمیگفت بعد از اینکه حرفهای معاون محترمشون تموم شد گفت نهایت تو هفته گه دوروز اینجاست میشه چهل و پنج دقیقه یا یک ساعت ،یکم صبر کنیم شاید مشکلی داره بعد جبران کرد وواقعا هن اینطوری شد همون شخص عوض یک ساعت هر دوروز هفته دیگه محاسبات به دقیقه نبود ساعتها اضافی میومد حتی چند روز ، شاید بعضی از بی انگیزه بودن ها چند هفته ای باشه و با ماه جبران کرد .البته همیشه هم اینطوری نیست ،شاید!!!

1 پسندیده

واقعاا؟؟؟؟
اخه چرا؟:pleading_face:
مثلا چطور غیرقابل تحمل میکردند؟
ترسیدم من!

1 پسندیده

سلام جناب میرشکاری :slight_smile:
فکر کنم بستگی به آدمش داره!

من تا به حال سه بار این اتفاق برام افتاده و با معلمان خودم همکار شدم!

بار اول، اولین محل کارم بود.
زبانکده مشکات
هرگز یادم نمیره.
از من آزمون گرفتند و مصاحبه کردند
جلو خودم سوپروایزر به خانم صادق آبادی که مدیر وقت اونجا بودند گفتند خیلی خوبن اما مدرکی ندارن!
خانم صادق آبادی تو دبیرستان دبیر ادبیات من بودند
گفتند اشکالی نداره!
شاگرد خودمه!
من میشناسمش :slight_smile:
و بارها و بارها جلو والدین هم با همین جمله ازم دفاع کردند و دلسوزانه و مرشدانه همراهم بودند :heart_eyes:

بعدش توی دبستان نقش قلم همکار معلم زبان سابق و استاد نقاشی سابقم شدم
رابطه مون خیلییی دوستانه و صمیمی بود اما خب فضاش خوب نبود و من زیاد نموندم

بعدها با معلم بهداشت سابق، مدیر مرکز پیش‌دبستانیمون و البته استاد دانشگاهم هم همکار شدم و چالشی نداشتم!

خیلی ناراحت شدم که این تجربه رو داشتید :frowning: حس می‌کنم رفتارشون در کمال احترام خیلی معلمانه نبوده…

1 پسندیده

اخ اخ!
کاملا دردتون رو میفهمم :slight_smile:
بچه ها رو می‌زد… از کلاس بیرون می‌کرد!
میرفتی میانجیگری جلو بچه‌ها میگفت یادت رفته خودت شاگردم بودی؟
اول مهر یه بار این اتفاق افتاد!
من معلم گردشی بودم
تا آخر سال هی پشت من صفحه میذاشتن…
ناراحت کننده است
درک میکنم

1 پسندیده

سلام
وقتی من تازه کارشناسی ارشدم رو شروع کرده بودم خیلی جوان بودم
یکی از همکلاسی‌هام دلیلِ ادامه تحصیلش رو اینطور بیان کرد:

نمیخواستم وقتی سابقه کاریم بالاتر رفت مثل همکارای الانم که سنشون بالاتره احساس سرخوردگی کنم!

اونموقع برام خیلی عجیب بود
اما با مطالعه چالش شما به این فکر افتادم که شاید دارن شما رو دفع می‌کنن تا خودشون در بدنه هضم نشن…
شاید باید بفهمن که یاریگرشون هستید…

1 پسندیده

مریم جان تجربه ثابت کرده اگر خیلی مهربون هم باشی یهو به خودت میای میبینی کلی کار اضافه داری انجام میدی…

1 پسندیده

سلام خیلی سوال قشنگی پرسیدید که ساعتهاست خودم هم تو فکرم بقیه بزرگواران واقعا چرا وقتی که میشه به یکی خندید تا اونم یکم گوشه لبش به هوای خنده کج بشه ،چرا باید ابروهامونو با چه عذابی بکشیم توهم …نمیدونم واقعا نمیدونم واینکارو نمیکنم

سلام
منم با چند تا از شاگردانم همکار شدم، همیشه حس مادری بهشون دارم. خیلی هم هواشون رو دارم.

فکر نمی کنم حس بدی از من گرفته باشند.

فقط توقعم ازشون اینه که بیشتر از بقیه معلمان ، حرفم رو بفهمند .

1 پسندیده

مثلا چجوری حرفاتون رو بفهمند؟ :see_no_evil_monkey:

سلام
اینکه بیشتر از بقیه معلمان در کارهای تحولی مدرسه همراهیم کنند😊

1 پسندیده