سلام عزیزان
خدا قوت
من امروز متوجه یک چالش بزرگ در مدرسمون شدم.
با وجودی که چند ساله که ما کارهای مرتبط با بچه ها رو به صورت تیمی انجام می دهیم ، هنوز هم در پایه های بالاتر و به نظرم متاثر از مجازی شدن های متوالی ، هنوز هم بچه ها فرد گرا هستند.
امروز معلم خیییلیی خوب پایه چهارم مون از این وضعیت واقعا ناراحت شده بود و گریه کرد.
گفت برای یک فعالیت در قالب بازی که یک هفته زمان گذاشته بوده تا طراحی کنه ، وقتی درگیر اجرا بوده ، بچه ها به جای تمرکز بر اصل یادگیری و کار تیمی درگیر این موضوع بودند که من بنویسم. من بگم ، من ارائه بدم و این منیت ها خیلی ایشون رو ناراحت کرده بود.
آیا تجربه مشابهی دارید و یا پیشنهادی برای رفع این قضیه دارید ، بفرمایید
ریشه روانی – در کودکان بالای ۹ سال حس تمایز فردی و جلب توجه اطرافیان تقویت میشود.
ریشه محیطی – فضای مجازی بیشتر بر عملکرد فرد و خروجی شخصی تأکید داشته تا مهارتهای همکاری.
ریشه ساختاری در فعالیتها – اگر مکانیزم موفقیت گروهی قویتر از موفقیت فردی تعریف نشود، کودکان
۱. تعیین نقشهای چرخشی در هر گروه
بچهها در هر جلسه یا هر پروژه نقشهای مشخص (مثل نویسنده، سخنگو، نگهبان زمان، هماهنگکننده) را عوض کنند. این تغییر اجباری باعث میشود همه هر نقش را تجربه کنند و از انحصار نقش خاص توسط یک دانشآموز جلوگیری شود.
۲. پاداش صرفاً گروهی
دیگر به خروجیهای فردی امتیاز داده نشود، بلکه موفقیت یا شکست تماماً برای کل گروه یکسان محاسبه شود. حتی اگر یک نفر عالی عمل کند اما بقیه عقب بمانند، نمره برابر با کل گروه داده شود. این پیام واضحی میفرستد که «برد و باخت با هم است».
۳. فعالیتهای وابسته به همکاری واقعی
بازی یا تکلیفی طراحی شود که نتیجه فقط وقتی حاصل شود که هر عضو بخش خاصی از کار را انجام دهد و در غیاب یک نفر امکان اتمام کار وجود نداشته باشد. (مثل بازیهای پازلی که هر نفر فقط یک تکه تصویر یا داده را دارد.)
۴. بازخورد فوری رفتاری
در حین بازی یا فعالیت، به جای ثبت امتیاز صرف، رفتارهای «کمک به تیم»، «گوش دادن»، یا «تشویق همگروهی» علامتگذاری و در پایان اعلام کنید. وقتی بچهها بفهمند تشویق کلاسی بابت رفتار همکارانه همان لحظه اعلام میشود، این رفتار را تکرار میکنند.
۵. استفاده از بازیهای کمریسک، پربرخورد
ابتدا بازیهایی اجرا کنید که جنبه رقابتی آشکار ندارند، بلکه فقط در قالب یک چالش مشترک سرگرمکننده هستند (مثل ساخت برج با لیوان پلاستیکی و نخ، یا عبور توپ از مسیر پیچیده).
۶. مربیگری هیجانی معلم
در صورت بروز «من میگویم» یا «من ارائه بدهم»، معلم موقتاً بازی را متوقف کرده و بدون سرزنش، احساسات همه را بررسی کند: «اگر فقط یک نفر حرف بزند، بقیه چه حسی دارند؟» این آگاهی هیجانی، یادگیری همدلی را فعال میکند
راه چاره اش تقسیم کاره در وهله اول
نمیشه از بچهها توقع معجزه داشت
تک فرزندی
فرزند سالاری
کاهش جمعیت نوهها
و همونطور که خودتون اشاره کردید کاهش میزان تعامل از علل اصلی این اتفاق هستند
میشه به چشم تغییر بهش نگاه کرد (یعنی در وهله اول بار مثبت یا منفی بهش نداد)
بعدش بیایم بگیم اوکی فردمحوری شاید نیاز امروزه اما امکان انجام کار تیمی هم مهارتیه که باید یادبگیرند و اینطوری به عنوان یک مهارت اموختنی و ذاتی میشه پله بندیش کنیم