کار موردعلاقه‌تون تو دانش‌آموزی

یادم می‌آید وقتی دبستانی بودم با رنگارنگ دیوارهای مدرسه، رنگ بازی می‌کردیم…
.
.
.
تو یکی از محله های تهران یه مدرسه بزززرگ دو طبقه داشتیم که باید دنبال هم میگشتیم تا پیدا شیم!
دورهم گرد می‌شدیم و یکی بلند می‌گفت: ررررررنگِ … رنننننننگِ… رنگگگگگگگِ (مثلا زرد :yellow_heart:
بعدش تو یه چشم به هم زدن دنبال بازی شروع می‌شد و اگر سریع خودت رو به یه چیز (زرد :yellow_heart: ) نمی‌رسوندی که لمسش کنی باخته بودی! :blush:

اخی… یادش بخیر
:slight_smile:

1 پسندیده

با خواهرم تو یه مدرسه بودیم. منتظر می‌شدم زنگ تفریح بشه بریم نوشابه و کیک بگیریم از بوفه :laughing:
برعکس الان عکس هم دوست داشتم. روسریم رو سفففت گره می‌زدم و همیشه تو کادر بودم. حتی شده نصفه :sweat_smile:

نارنگی خوردن زیر میییز :tangerine:
نگاه کردن به بارون و برف از پشت پنجره مدرسه :snowflake:
حرکت دادن انگشت به جای بدن در ورزش صبحگاهی :rofl:

اردو :heart_eyes:
اردو :heart_eyes:
اردو :heart_eyes:

1 پسندیده

نامه نگاری با بهترین دوستامون تو حاشیه کتاب
آخی…
یادش بخیر!